شهید وزوایی از تسخیر لانه جاسوسی تا ارتفاعات بازی دراز
تاریخ انتشار: ۱۸ آذر ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۶۰۲۵۹۲۰
کتاب «یک محسن عزیز» نوشته فاطمه غفار حدادی که شرحی بر زندگی و آسمانی شدن شهید محسن وزوایی است در حوزه هنری با حضور فرماندهان و همرزمان شهید وزوایی رونمایی شد.
به گزارش خبرگزاری شبستان به نقل از حوزه هنری، مراسم باز معرفی کتاب «یک محسن عزیز» نوشته فائضه غفار حدادی عصر یکشنبه ۱۷ آذر در تالار سوره حوزه هنری با حضور جمعی از فرماندهان دوران دفاع مقدس، نویسندگان و مسئولین فرهنگ و ادب برگزار شد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
سردار شفیعی فرمانده شهید محسن وزوایی در ارتفاعات بازی دراز اولین سخنران مراسم، خاطر نشان کرد: بسیار سخت است در حضور همرزمان شهید محسن وزوایی صحبت کردن در مورد محسن چر که خاطرات بسیاری از شهید دارند که هنوز مطرح نشده است، برادر محسن یکی از انسانهای بسیار بسیار شایسته و والامقام، باسواد و فهیم و انسانی بود که شاید نسبت به زمان خودش فرسخها جلوتر بود.
وی ادامه داد: این را باور کنید که هر چه ما در مورد او بگوئیم نه تنها غلو نیست بلکه هنوز نتوانستیم بخشی از شخصیت این انسان شایسه و بزرگ را برای نسلهای بعد بیان کنیم و اگر بخواهیم برای جوانان امروز الگوی بسیار شایسته، قهرمان و مبارز و انسانی متقی معرفی کنیم، شاید محسن جزء نفرات برتر در این کشور باشد، کسی که به لحاظ مبارزات انقلاب در جای جای نبردهای انقلاب همیشه در صف اول بود.
محسن وزوایی جز اولین نفرات پس از تسخیر، وارد لانه جاسوسی شد
سردار شفیعی یادآور شد: برادر محسن به محض پیروزی انقلاب جزء اولین کسانی بود که برای جهاد سازندگی به روستاها و مناظق محروم شتافت و در دانشگاه جزء کسانی بود که اولین جرقه انجمن اسلامی را پایه ریزی کردند و بعد جزء فعالین این انجمن بود؛ موقعی که آمریکا شروع به اجرای انواع و اقسام توطئهها علیه ایران کرد، محسن جزء اولین نفراتی بود که به صف اشغالکنند لانه جاسوسی درآمد و باز جزء اولین نفراتی بود که وارد مرکز فساد و توطئه و براندازی و نفوذ در ایران –لانه جاسوسی- شد.
وی شهید محسن وزوایی را جزء اولین کسانی دانست که در آغاز جنگ به جبهه رفت و خاطر نشان کرد: جزء نفرات اول بود که سعی کرد خودش را به صفوف مبارزین برای نبرد با دشمن برساند و ایثارگریها و فداکاریها و از خود گذشتگیهای او وصف ناپذیر است.
سردار شفیعی که آغاز آشنایی خود با شهید محسن وزوایی را در جبهه معرفی میکند، ادامه داد: با وجود اینکه آشنایی ما از جبهه بود اما یک عقبه مشترکی هر دو داشتیم و به موازت پیش رفته و در دبیرستان هشت رودی تحصیل کرده بودیم و همچنان که او در دانشگاه شریف مهندسی شیمی خواند، من در دانشگاهی دیگر این شیمی خواندم و در جهاد سازندگی او به لرستان رفت و من به کردستان و مناطق دیگر و در لانه جاسوسی او جزء اولین نفرات وارد شد و من توفیق وارد شدن نداشتم که داستانی طولانی دارد.
وی به مبارزات شهید محسن وزوایی در جبهههای غرب نیز پرداخت و گفت: غروبی بود که رفتم پادگان و از کمبود و نبود نیرو و نداشتم نیروهای دورهدیده ارزشی به مسئولین از جمله شهید غلامعلی پیچک گلایه کردم چرا که در آن زمان گردانهای اولیه سپاه در زمستان بسیار سرد و پر باران در ارتفاعات بلند و بدون امکانات بسیار دشوار بود؛ بسیار بر نیروها سخت میگذشت و خواستم تا اگر امکان دارد نیروی تازه نَفَس و کارآمد به ما معرفی کنید.
شهید وزوایی با ذکاوت وضعیت دشمن را شناسایی میکرد
سردار شفیعی به معرفی شهید محسن وزوایی در آن شرایط سخت زمستان به عنوان گردان تازه نَفَس اشاره کرد و گفت: محسن وزوایی آمد و خود را معرفی کرد که فرمانده گردان 9 است و گردانها مستقر شد و با برادر محسن کار را شروع کردیم از آن روز با توجه به هوش و ذکاوت شناساییها و تحقیق و وضعیت دشمن و شناسایی نقاط ضعف را تا نزدیک عید با بقیه دوستان ادامه داد و مطالعات بسیار وسیعی انجام شد و پس از عید بحث جدی حمله شروع شد.
وی افزود: ابتدا بحث بر این بود که از پشت ارتفاعات بازی دراز و قصر شیرین حمله کنیم که در این موضوع با ارتش به توافق نرسیدیم و به پشت ارتفاعات بازی دراز برگشتیم و ارتش در آن موقع پیشنهاد داد با توجه به برنامه ریزی دقیق مسئولیت عملیات را بپذیریذ و این برای سپاه که برای اولین بار چنین عملیاتی را میپذیرفت دشوار بود و با اصرار فرماندهان ارتش به ویژه فرمانده لشکر 81 زرهی مسئولیت کل عملیات به سپاه سپرده شد.
شهید محسن وزوایی خط شکن بود
سردار شفیعی یادآور شد: قرار شد که با ارتش دوش به دوش هم و با فرماندهی سپاه عملیات را انجام دهیم و فرماندهی اولین واحد عمل کننده هم با برادر محسن بود او بنا بود با سه گردان به ارتفاعات حمله کند که 50 درصد نیروهای گردانها از ارتش بودند و 50 درصد از نیروهای سپاه و در ساعات اولیه بسیار بسیار دشوار بود و ارتفاعات بینهایت صعبالعبور، صخرهای و سخت گذر بود.
وی همچنین بیان کرد: در آن صخرههای بسیار بلند و خطرناک خودی را از دشمن نمیشناختیم و برادر وزوایی و دیگران با یک عملیات برق آسا یکی از بلندترین ارتفاعات دشمن را به تصرف خود درآوردند و نزدیک ۳۶۰ نیروی دشمن را در خواب اسیر کردند.
سردار شفیعی یادآور شد: وقتی به تهران آمد سمت بالایی در وزارت نفت به او پیشنهاد شد و پاسخ برادر محسن این بود که حضور در جبههها را انتخاب کرد و گفت جبههها بیش از هر چیز به ما نیاز دارد و امروز جای ما جبهه است، و از اولین نفراتی بود که در بازی دراز مجروح شد و تیری از گلوی او عبور کرده بود و حاضر به بازگشت نبود و او گفت اجازه دهید همین جا پانسمان شود و تا این ارتفاعات را آزاد نکنم باز نمیگردم و محسن شخصا انسانی خط شکن بود و همیشه جلودار نیروها بود و هیچ گاه حتی در وسط گردان هم نمینشست و همه عملیاتهایش برقآسا و غافلگیر کننده بود و تا لحظه آخر شهادت که به شدت جراحت داشت و امکان صحبت نداشت برای من یادداشت نوشت که مواظب باش ارتفاعات نزدیک قصرشیرین سقوط نکند و در لحظات شهادت هم از حفظ سنگر صحبت میکرد.
شهید آوینی سرآغاز کتابی برای شهید وزوایی
قاسمی پور مدیر دفتر ادبیات پایداری استانهای حوزه هنری کسی که اولین جرقههای نگارش کتاب «یک محسن عزیز» را زد، بیان کرد: آقای مومنی شریف در جوار مزار شهید سید مرتضی آوینی ملاقاتی با فرماندهان و پیشکسوتان لشگر سید الشهداء علیه السلام داشتند و سخن از مظلومیت شهدا به میان آمد و این سخنان مقدمه ایدهپردازی و جلساتی مشترک شد تا 3 فرمانده لشگر و 10 فرمانده گردان مورد پژوهش کار ادبی قرار بگیرند و شهید احمد غلامی همه در باغ موزه دفاع مقدس جلسات بازخوانی عملیات دفاع مقدس را داشتند و در جلسه با پژوهشگران ما بر واقعی نگاری که مورد نظر و تاکید ما هم بود سفارش داشتند برای دقیق، درست، مستند و واقع گرایی و برای ما صحبت کردند.
وی در بخشی از سخنانش تاکید کرد: فکر و ایده که جز با انس با شهدا نمیتوان به آنها نزدیک شد و با همت خانم حدادی محقق شد و همزادپنداری او خیلی رهگشا شد.
کتاب شهدا مصداق از بشارت شهداست
محسن مومنی شریف رئیس حوزه هنری نیز در ادامه با بیان اینکه جای کتاب «یک محسن عزیز» در میان کتابهای دفاع مقدس خالی بود، گفت: از خانواده محترم شهید محسن وزوایی، همکاران و همرزمان شهید و همکاران در حوزه هنری به ویژه خانم غفارحدادی تشکر میکنم و به او غبطه میخورم، او با همه وجود کار کرد و از حمایت شهید عزیز بهرهمند بود؛ شهید عزیز در این کتاب کاملا زنده و بانشاط است و حضور جدی دارد.
وی ادامه داد: پیش از این دوستانی برای شهید کار کردند و اجر همه آنها مأجور است و هر کس با نگاه و تخصص خود به شهید پرداخته و در کتاب «یک محسن عزیز» ابعاد دیگری از وجود شهید وزوایی را میبینیم به ویژه در حوزه خانواده شاهد زندگی شهید هستیم و در کتابهای قبلی در واقع این امکان و ارتباط با عزیزان شهید به ویژه آنهایی که در خارج از کشور بودند میسر نبود و خوشبختانه همه اینها کمک کردند و روح بلند شهید یاری رساند و حتما در ادبیات دفاع مقدس این اثر ارجمند خواهد بود و به آن افتخار خواهیم کرد.
رئیس حوزه هنری کتاب شهدا را مصداقی از بشارت شهدا دانست و گفت: خداوند در قرآن کریم میفرماید شهدا به دیگران بشارت میدهند و یکی از مصادیق این بشارتها و سخن گفتن شهدا با دیگران همین کتاب و آثاری است که از آنها به ما میرسد همچنان که بعد از 37 سال از شهادت شهید وزوایی کتابی منتشر شود برای ما و برای کسانی که به این راه اعتقاد دارند با او دمساز شده و خلوت میکنند و فقط شهید وزوایی نیست و شهدای دیگری هم هستند و همکاران من در حوزه هنری شاهد این ارتباط بین نسل امروز با شهدا هستند.
مومنی شریف در پایان گفت: کسانی که میخواهند با هویت انقلابی ایران بعد از انقلاب اسلامی آشنا شوند با هر اعتقادی، خواندن این کتابها حتماً به آنها کمک خواهد کرد به ویژه آنها که میخواهند بدانند که به تعبیر خانم غفار حدادی چطور یک انسان معمولی عزیز میشود و در واقع در مقدمه کتاب هم نوشته شده که چطور یک محسن معمولی به یک محسن عزیز تبدیل میشود و بعد از چهار سال از پیروزی انقلاب اسلامی یک قهرمان ظهور میکند و مجدد از خانم غفار حدادی و همه عزیزانی که در آفرینش این کتاب نقشی داشتند تشکر میکنم و استدعا دارم از فرماندهان و عزیزان در لشگر 10 سیدالشهدا علیه السلام که فرصتی بگذارند و ترتیبی اتخاذ کنند که قهرمانان لشگر معرفی شود و از فرماندهان نام برده شد که ما امروز نمیشناختیم و این لشگر قهرمانان زیادی دارد که سرمایههای این کشور هستند و باید همه برای معرفی آنها تلاش کنند.
رونمایی از سرود و ترانه ویژه شهید وزوایی
در پایان مراسم پیش از رونمایی از کتاب «یک محسن عزیز» گروه همخوان محمد رسوالله با اجرا سرود «فاتح بازی دراز» از این سرود رونمایی کردند؛ همچنین مجتبی اله وردی ترانه «فرمانده محسن» را برای اولین بار اجرا و رونمایی کرد و پیش از رونمایی از کتاب پیام تشکر خانواده شهید محسن وزوایی از فائضه غفار حدادی توسط همسر برادر شهید قرائت شد.
پایان پیام/31
منبع: شبستان
کلیدواژه: مسجد مسجد مسجد کانون های فرهنگی هنری مساجد مسجد استان بوشهر خبرگزاری شبستان کانون های مساجد انتخابات انتخابات مجلس کتاب محسن عزیز حوزه هنری
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت shabestan.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «شبستان» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۶۰۲۵۹۲۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
وقتی «علی خاوری» ابراهیم هادی زمانه شد
خبرگزاری مهر، گروه استانها-طیبه یوسفی مظاهر: مشتاقانه به دنبال نام ونشانی از او بودم که در میان جستوجو برای یافتن نشانی از خانواده از همان ابتدا جذب عشق بی انتهای یک خواهر به برادر مجاهدش شدم که با گذشت ۴ سال از پر کشیدنش گویی هنوز هم حضور بردار در زندگیش جریان دارد و حس غرور به داشتن برادری چون علی آقا در صدایش موج میزند و با بغض و اشک چشم میگوید من هر لحظه او را احساس میکنم و معجزات بسیاری از ایشان دیدم.
آری علی خاوری جانباز مدافع حرم که در سی سالگی عاشقانه به سوی معبود شتافت ابراهیم هادی نسل ماست که گفتن از همه ویژگیهای او نه در یک خبر و گزارش ما و نه در یک کتاب هیچگاه ممکن نبوده و نیست و ما تنها به قدر ماندن در تاریخ و در حد بضاعت خود ایشان را معرفی میکنیم.
میخواست گمنام بماند ولی تقدیر بر این بود که چراغ راه هدایت ما و نسل ما باشد و بدانیم شهدا دست یافتنی است و اگر در چهل سال پیش ابراهیم هادی وجود داشت امروز هم میشود ابراهیم هادی شد درست مثل علی خاوری.
محور تمام فعالیتهایش نماز بود حتی در سختترین شرایط نمازش را اول وقت میخواند و اگر در وسط جاده بود باید متوقف کرده و نماز ادا کند؛ درست مثل ابراهیم.
در بیمارستان هم که بستری میشد با وجود آنکه تحمل درد و رنج ناشی از جانبازی برایش بسیار سخت بود ولی وقت اذان که میشد سجاده سبزرنگش را در کنار پنجره گشوده نماز ادا کرده و در خلوت با خدای خود نجوا و به راز و نیاز میپرداخت.
سر شار از صفا و ادب و معنویت بود، متین و با وقار، همیشه به یاد خدا بود و از آن غافل نمیشد و جاذبههای معنوی او باعث جذب مردم و جوانان به دین و معنویت میشد؛ درست مثل ابراهیم.
ابهت خاصی داشت قد و بالایی بلند و محاسن زیبا و بلند و جاذبه چهره اش، مهربانی و چشمهای گیرایش، و حتی محبت کردنش همه را جذب خود میکرد؛ جوان و خوشدل و خوش سیرت و خوش صورت، نورچشمی خانواده و اقوام بود، اصلاً وقتی درونت پاک باشد خدا چهره ات را گیرا میکند که این گیرایی، از نور ایمانی است که در ظاهرت نمایان میشود و میشوی یکی مثل ابراهیم.
شجاعت و یکرنگی از ویژگیهای بارز او بود، بسیجی بود، هیئتی، مسجدی و هم ورزشکار، بدن محکم و تنومندی داشت و به واسطه مرام پهلوانی و قدرت جسمانیاش در ورزش سرآمد و قدرتمند بود درست مثل ابراهیم.
برای جذب جوانان به سوی خدا و دین و اهل بیت علیهم السلام از هیچ تلاشی دریغ نمیکرد، الگوی خود را شهدا و بخصوص ابراهیم هادی قرار داد، حالا یک استاد و یک الگوی کامل پیدا کرده بود در مسیر ابراهیم قدم برداشت و شد یک ابراهیم دیگر.
عاشق ابراهیم هادی بود، ابراهیم را بهترین الگو برای تمام مردم میدانست بارها کتاب سالم بر ابراهیم را به دوستان هدیه میداد، داستان اذان شهید هادی را برای همه روایت میکرد، اذانی که باعث شده بود دهها نفر به جبهه اسلام گرایش پیدا کنند، سعی میکرد خودش هم مسیر شهید ابراهیم هادی را طی کند.
برای تواضع و خاکی بودن، غیرت و مردانگی و پاکی وجودش شهید ابراهیم هادی را الگو قرار داده بود، میخواست مثل ابراهیم باشد و در مسیرش محکم و استوار...
علی مرد مبارزه در میدانهای سخت نظامی، روشنگری، جهادی، فرهنگی و سیاسی بود و دوستانش لقب «مرد میدان» را برای او برگزیده بودند، همیشه کتاب دعایی همراهش بود که بر روی کتاب عکس رهبری و ابراهیم بود وقتی وارد سپاه شد، روی لباس فرم پاسداریش پیکسل شهید هادی را زده بود.
برای همگان از اخلاص و عشق ابراهیم هادی به خانم فاطمه زهرا (س) سخن میگفت، خودش هم ارادت خاص و ویژهای به مادر سادات داشت، مراسم عقدش هم در روز ولادت خانم فاطمه زهرا (س) در مراز شهید گمنام بود آن هم مراسم امام زمانی پسند؛ تا آنکه با عشق زهرایی، با آغاز ایام فاطمیه در بیمارستان بستری و در شام ولادت خانم فاطمه زهرا (س) پس از تحمل درد و رنج ناشی از جانبازی عاشقانه به سوی معبود پر کشید.
برای کارهای جهادی پیش قدم بود و آن را توفیق و افتخاری برای خود میدانست، از ظواهر دنیوی فراری بود در کمک به سالمندان و رسیدگی به حال محرومین، نیازمندان و یتیمان و دستگیری جوانان فعال و حساسیت زیادی داشت و برای کمک هر انچه از دستش بر میآمد دریغ نمیکرد درست مثل ابراهیم.
در زندگی خود پیوسته به اسلام و قرآن و اهل بیت، نظام و کشور خدمت میکرد، دواطلبانه به جبهههای حق علیه باطل شتافت و سه سال متوالی به عنوان مدافع حرم خالصانه در دفاع از حرم ال الله و تنها برای رضا خدا مجاهدت کرد تا آنکه در عملیات محرم در سوریه به دلیل جراحت و جانبازی و استنشاق مواد خاص شیمیایی و رادیو اکتیو به سرطان درگیر شد، خوشحال از این بود که تنها با خدا معامله کرده است؛ در روزهای آخر عمر با برکتش در بیمارستان با آنکه تحمل درد را نداشت شال تبرکی حرم حضرت زینب (س) را که بر گردن اندخته بود میبوسید و میگفت ما نوکریمون را برای اربابمان انجام دادیم و حتماً در لحظههای آخر عمر در کنار ارباب بی کفن سربلند بود و دلش از این شاد بود که بی بی زینب (س) را در کنار خود میدید؛ در روی تحت بیمارستان به یکباره از خواب بیدار و به حالت احترام نشست، به سمت قبله خیره شد و میخندید و هیجان زده به خواهر میگفت «خانم زینب (س) اومده بالای سرم «وساعتی بعد پرواز به سوی ابدیت.
اخلاص او در کارها، سبب میشد تا او فقط خدایش را مدنظر قرار دهد، و از آنجا که الگویش را شهید ابراهیم قرار داده بود به دنبال گمنامی بود وشاید برای همین بود که هیچوقت قدمی برای اثبات جانبازی و تشکیل پرونده برنداشت.
حالا زندگی نامه، سیره و منش و خاطرات علی آقا در کتابی با عنوان «مثل ابراهیم» به چاپ رسیده تا به عنوان الگویی مناسب به جامعه امروز معرفی شود.
رضا عنبری نماینده گروه شهید ابراهیم هادی در همدان و از نویسندگان کتاب «مثل ابراهیم» در گفتگو با خبرنگار مهر در مورد آخرین اثر خود اظهار کرد: نگارش کتاب مثل ابراهیم از سال ۱۴۰۰ آغاز و پس از گذشت بیش از یک سال کار بر روی کتاب، درست روز میلاد حضرت زهرا (س) کار کتاب به پایان رسید که طی روزهای آینده مراسم رونمایی از کتاب برگزار خواهد شد.
وی در خصوص هدف اصلی از نگارش کتاب با بیان اینکه وظیفه اصلی ما طبق فرمایش مقام معظم رهبری، معرفی شهدا به عنوان الگوی مناسب برای جامعه است، عنوان کرد: با توجه به اینکه علی آقا در هر زمینهای که ما ورود کردیم، چه در حوزه اخلاقی، نظامی، معنویت، شجاعت، تحصیل، ورزش و… سرآمد بوده ما با این کتاب به دنبال این هستیم که یک الگوی درست به جامعه معرفی کنیم همان طور که امام خامنه ای عزیز فرمودند «هر شهیدی یک نماد است که این نمادها میشوند الگو برای جوانان ما؛ سعی کنید چهرهای شهدا را آن چنان که هست برای جوانهای امروز روشن کنید، و این به آنجا منتهی بشود که جوانها بتوانند در بین این چهرههایی که معرّفی شدهاند و نشان داده شدهاند، برای خودشان الگو انتخاب کنند، به آنها دل ببندند و راه آنها را دنبال کنند»
نماینده گروه شهید ابراهیم هادی در همدان به نحوه آشنایی با علی خاوری اشاره و عنوان کرد: زمانی که مشغول به جمع آوری خاطرات کتاب مهمان شام زندگینامه و خاطرات شهید سید میلاد مصطفوی از شهدای مدافع حرم شهرستان بهار بودم، به یک اسم علی خاوری برخوردم و شماره علی آقا را گوشی ذخیره کردم تا سراغ او بروم و خاطرات سید میلاد را از زبان کسی که خودش ذوب در شخصیت سید میلاد بوده بشنوم، اما نمی دانم چرا این توفیق قسمت من نشد.
وی با بیان اینکه در جمع آوری کتاب خاطرات شهید مدافع حرم مجید صانعی نیز مجدد به اسم علی خاوری برخوردم، گفت: مجید همان شهیدی است که وقتی قرار بود علی خاوری برای آوردن مهمات از ساختمان خارج شود، پیش دستی میکند و کمی زودتر از علی بیرون میرود و به همین ترتیب، تقدیر شهادت برای مجید رقم میخورد و درست جلوی چشمان علی، با تیری که بر قلبش اصابت میکند به شهادت میرسد و لذا این بار نیز در جمع آوری خاطرات شهید تصمیم گرفتم به سراغ علی آقا بروم.
عنبری اضافه کرد: متأسفانه این بار نیز توفیق حاصل نشد و در بهمن ماه سال ۱۳۹۹ با شنیدن خبر تلخ پر کشیدن جانباز مدافع حرم علی خاوری بر اثر جراحات جنگی در دفاع از حرم، بسیار متأثر شدم و فهمیدم باز هم از همراهی با یک شهید زنده جا ماندم.
وی به بیان اینکه چند ماه بعد از عروج علی آقا، تصویر زیبایی از ایشان در فضای دیدم و بی درنگ آن را به اشترک گذاشتم، گفت: بعد از ساعتی خانواده علی آقا از من تشکر کرده و چند خاطره خوب از ایشان برایم نوشتند که خاطرات برایم بسیار جالب بود و لذا با معرفی خود درخواست کردم تا اطلاعات بیشتری از زندگی علی آقا برایم ارسال کنند که مورد استقبال خانواده ایشان قرار گرفت و خاطرات بسیاری از این مجاهد بزرگ برای من ارسال کردند و لذا جرقه جمع آوری اطلاعات و نگارش کتاب زندگی نامه ایشان در ذهن من زده شد.
نماینده گروه شهید ابراهیم هادی در همدان در بیان علت نامگذاری کتاب با عنوان «مثل ابراهیم» از عشق و ارادت ویژه این رزمنده مجاهد به شهید ابراهیم هادی و حرکت در مسیر این شهید سخن به میان آورد و توضیح داد: علی آقای خاوری در تمام زندگی خود شهید ابراهیم هادی را الگوی خود قرار داده بود و هر آنچه از ایشان شنیده بود را در زندگی اش پیاده کرده بود به طوری که سیر زندگی ایشان هم همچون ابراهیم بود.
وی با تاکید بر اینکه جانباز مدافع حرم علی خاوری یک ابراهیم برای نسل امروز بود، اظهار کرد: علی خاوری یک ابراهیم هادی دیگری در جامعه امروزی ما میشود و ما هدفمان این است که شهدا را دست یافتی جلوه دهیم و بگوییم اگر ابراهیم هادی در چهل سال پیش و در دهه شصت شهید شده ولی امروز هم میشود ابراهیم هادی شد که نمونه آن علی خاوری است.
عنبری با بیان اینکه علی آقا عاشق ابراهیم هادی بود و این شهید بزرگوار را بهترین الگو برای تمام مردم میدانست ابراز کرد: علی آقا کتاب سلام بر ابراهیم و تقریباً تمام آثار گروه شهید هادی را به دقت مطالعه کرده بود و همواره در تلاش بود تا آنچه را که میخواند در زندگی خود پیاده کند که اینچنین شد و رفته رفته درست مثل ابراهیم شد به طوری که وقتی سیر زندگی علی آقا را مطالعه میکنیم میبینیم که چقدر شبیه ابراهیم هادی بوده و لذا و بر همین اساس اسم کتاب زندگی نامه ایشان به عنوان «مثل ابراهیم» انتخاب شد.
نماینده گروه شهید ابراهیم هادی در همدان اضافه کرد: علی آقا بارها کتاب سلام بر ابراهیم را به دوستان هدیه میداد و افراد را تشویق به خواندن این کتاب میکرد.
وی با بیان اینکه برای نوشتن خاطرات علی آقا به سراغ، خانواده، دوستان و همرزمان شهید رفتم، اضافه کرد: ما در این کتاب، به دنبال خلق اثر ادبی نبوده و نیستم، فقط میخواستم علی خاوری را از زاویه دید و نگاه دیگران روایت کنم و به همین دلیل، سعی در اختصار را در نظر داشتم و به اختصار به سبک و سیره زندگی ایشان در برهههای مختلف پرداختیم.
نماینده گروه شهید ابراهیم هادی در همدان در تبیین بارزترین ویژگیهای اخلاقی ایشان با تاکید بر اینکه این رزمنده مجاهد انسانی مخلص، شجاع، ولایتمدار و… بود، گفت: در سبک زندگی ایشان دغدغهی هدایت جوانان، عشق شدید به شهدا و شهادت، ذوب بودن در اهل بیت و ولایت، احترام خاص به والدین، اهل گریه بودن، معصومیت و شوق به رفتن و رسیدن بسیار به چشم میخورد.
وی با عنوان اینکه علی خاوری در حوزههای جهادی بسیار فعال بود و بیش از ۱۰ سال در قالب اردوهای جهادی در روستای اطراف شهرستان رزن فعالیت داشت، گفت: ایشان در اردوهای جهادی در عرصههای عمرانی، فرهنگی و درمانی بسیار فعال و پویا بودند و در عین حالی که شخصیت بسیار معنوی و خاصی داشتند یک فعال و کنشگر سیاسی و مطالبه گر نیز بودند.
عنبری به بعد سیاسی شخصیت علی خاوری نیز اشاره و توضیح داد: ایشان فردی بسیار شجاع و نترس بودند و با صراحت و تمام قد در برابر مسئولین کم کار میایستادند، در عرصههای سیاسی و راهپیماییها بسیار فعال و همواره در حال جهاد تبیین و روشنگری بودند و بخاطر روشنگریهایش در خصوص فتنه ۸۸ برخی از مسئولین دولت وقت در شهرستان از ایشان گلایه داشتند و او را تحت فشار قرار میدادند.
وی با تاکید بر اینکه نکته به نکته و خط به خط کتاب بسیار آموزنده است، به وصیت نامه علی خاوری اشاره و یادآور شد: علی آقا بسیار وصیت نامه عجیبی دارند که نشان دهنده شخصیت والای ایشان است که ابتدای این وصیت نامه به معرفت و علاقهای که به اهل بیت الله السلام داشتند اشاره دارد و قسمت پایانی وصیت نامه که بسیار زیبا و خواندنی است نشان از ارادت خاص و ویژه ایشان به ولایت و به شخص امام خامنه ای است که میگوید ای کاش جانها در بدن داشتم و در راه ولایت و امام خامنه ای فدا میکردیم و سلام مرا به امام خامنه ای برسانید و بگویید که آرزوی من دیدن چهره مبارک شما از نزدیک بود.
عباس خاوری پدر مجاهد فی سبیل الله علی خاوری در گفتگو با خبرنگار مهر در پاسخ به این سوال که چرا این مجاهد فی سبیل الله به دنبال جانبازی در سوریه در نبرد با تکفیریها، اقدامی برای ثبت پرونده جانبازی اش نکرد، بیان کرد: از آن جایی که علی آقا الگوی خود را شهید ابراهیم هادی قرار داده بود و سبک و سیره زندگی خود را بر مبنای سبک زندگی این شهید معز قرار داده بود، همواره به دنبال گمنامی بود و هدفش تنها رضایت پروردگار و انجام تکلیف بود، و لذا هیچ گاه قدمی برای اثبات جانبازی و تشکیل پرونده برنداشت و تنها با خدا معامله کرد.
وی در همین خصوص با بیان خاطرهای عنوان کرد: در روزهای آخر عمر با برکتش که حال مساعدی نداشت با بغض به علی آقا گفتم کاش حداقل پیگیر پرونده جانبازی ات میشدی تا برای ارتقای درجه و دیگر امورات از آن استفاده میکردی ولی ایشان به شال روی دوشش که شال تبرکی حرم حضرت زینب بود اشاره کرد و پاسخ داد درجه من را خانم حضرت زینب و حضرت رقیه دادهاند، مگر من برای ارتقای درجه رفتهام؟ ما برای اربابمان نوکری کردهایم و همین جا بود که وصیت کرد این شال را با خودش دفن کنیم که ما هم به این وصیت ایشان عمل کردیم.
وی با بیان اینکه علی آقا همواره در راه رضای خدا قدم میبرداشت و میخواست کارهایش برای خدا باشد، به ویژگیهای اخلاقی و شخصیتی ایشان اشاره و تاکید کرد: علی از همان کودکی ویژگیهای شخصیتی خاصی داشت، برای پدر و مادر احترام ویژه ای قائل بود و همواره دست و پای من و مادرش را میبوسید، در ادب و متانت بینظیر و بخاطر مهربانی و اخلاق نیکویش جایگاه خاصی در بین اقوام داشت و همه به ایشان ارادت خاصی داشتند و در همه حال به او احترام میگذاشتند.
وی با بیان اینکه ارتباط من با علی آقا آنچنان نزدیک و صمیمی بود که کمتر کسی باور میکرد ما پدر و پسر باشیم، اضافه کرد: ایشان بسیار شجاع، متواضع، نترس و عاشق شهدا و اهل بیت (ع) بود، به نماز اول وقت و نماز شب بسیار اهمیت میداد، بر خواندن زیارت عاشورا مداومت داشت و همواره در کمک به فقرا و نیازمندان در تلاش بود.
وی با اشاره به ولایتمداری این جانباز مدافع حرم با بیان اینکه در وصیت نامه خود تاکید کرده بود که دوست ندارم در تشییع جنازه من کسی که ذرهای با ولایت و جمهوری اسلامی زاویه و مشکل دارد شرکت کند، خاطر نشان کرد: ایشان وصیت کرده که در تشییع جنازه ام پرچم آمریکا و اسرائیل را آتش بزنید تا همگان بدانند که من تابع ولایت فقیه و ضد آمریکا هستم که طبق وصیت ایشان در زمان تشییع پیکر پاکش ابتدا تابوت علی را از روی پرچم آمریکا و اسرائیل رد کردیم و بعد پرچمها را به دست مادر علی آقا دادیم و ایشان با صلابت خاصی که داشتند، پرچم استکبار را در تشییع پیکر تنها پسرش آتش زدند.
محمدمهدی کوروش مقصود همرزم علی خاوری نیز در گفتگو با خبرنگار مهر با اشاره به زمان آشنایی خود با ایشان عنوان کرد: برای اولین بار که سال ۹۴ به سوریه اعزام شدیم با ایشان آشنا شدم و در عملیات محرم در کنار هم بودیم.
وی با بیان اینکه علی آقا فردی بسیار متواضع بود، اخلاص و کار جهادی را دو ویژگی بارز ایشان دانست و تاکید کرد: شجاعت، ادب و متانت در برابر فرماندهان و سایر نیروها، خوش اخلاقی، خوش رویی و پای کار بودن از دیگر خصوصیات اخلاقی علی آقا بود.
همرزم علی خاوری با ابراز اینکه ایشان عاشق شهدا بود و همواره خادمی شهدا را میکرد، گفت: مهمترین دغدغه ایشان خدمت به اسلام و ولایت فقیه بود و همواره آرزوی شهادت میکرد.
وی با اشاره به مجاهدتهای خالصانه علی خاوری در سوریه و جبهه مقاومت یادآور شد: اکثر رزمندگان و مدافعان حرم همدان در عملیات محرم شیمیایی شدند و ریههایشان درگیر شد که علی آقا هم در این عملیات بود که درگیر شد و به سبب همین جراحات جنگی درد و رنج بسیاری را متحمل شد به طوری که وقتی در بیمارستان بستری بود به ملاقات ایشان رفتم گفت «دیگر تحمل ندارم خسته شدم دعا کن بروم» و سه روز بعد آسمانی شد.
درود خدا بر علی خاوری و همه مجاهدان فی سبیل الله
کد خبر 6096583